کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

هستی مامان و بابا

بدون عنوان

گل پسرم دیشب آب کمی جوش کتری رو که فکر می کردم سرده ریختم روی دستم و کمی پوستم قرمز شد و منم فوری خمیردندون روش زدم تا خنک بشه. بعد با هم روی تخت دراز کشیدیم تا برات کتاب بخونم. تو هم خوابت میومد و مدام میگفتی شیر بخوره. بهت گفتم دستم کثیفه یک کم بگذره بعد. تو هم گفتی: "دستا بشور". حالا دیگه به مامان راهنمایی میکنی که چه کار کنه. جمع و مفرد رو هم خیلی جالبه که تقریبا از وقتی زبون باز کردی بلدی و به آخر کلمات جمع یک الف اضافه میکنی مثلا دستا، کتابا، درختا. کتابها رو فقط برای تفریح و خوندن دوست داری و یک کم جنبه آموزش بگیره فوری فاصله میگیری. بین کتابهات یکی هست که با شکل اعداد رو آموزش میده از اون کتاب فقط شکلهاشو دوست داری و تا می ش...
29 مرداد 1392

داری عاقلتر میشی پسرم

عزيز خوشگل مامان، خوب ديگه يک چند وقتيه که خيلی عاقلتر شدی. رشد عقلي و ادراکيت سرعت گرفته ولی هنوز هم پیاده که بيرون میريم خوب راه نميای. یعنی راه میای ولی راه خودت، به چپ، به راست، عقبگرد، بالا پایین رفتن از پله های پارکينگها، دست زدن به صندوقهای پست و ... مثل اغلب بچه هایی که تو خیابون می بینم دست مامانشون رو گرفتن و خیلی قشنگ راه میرن نیستی. عاشق گردش با سه چرخه‌ای. عصرها معمولا من يا بابا يا هر دو با هم می بریمت گردش. راستی روند استقلال طلبیت هم مشهودتر شده. ديروز يک لنگه کفشتو خودت پا کردی و چسبشم بستی البته لنگه چپو به پای راست پوشوندی. بابا هم یک روزه که رفته البته اين دفعه شکر خدا سه روزه میاد پیشمون. یک سری شعر هم می خ...
15 مرداد 1392

کیارش و سه چرخه

کیارشم ، پسر نازنازی من خوب باید بگم گذشته از اینکه کمی رفتارت قلدریه (البته فقط برای اطرافیانت) در عین حال خیلی هم مهربونی. تا کار بدی میکنی، فوری بعدش دلجویی میکنی. مثلا گاهی که حرصت درمیاد یا خوابت میاد و مامان مشغول کاراشه و نمیاد شما رو بخوابونه میای و ناخنهاتو توی پای مامان فرو میکنی. این علامت اینه که دیگه کلافه شدی و نمی تونی منتظر بشی و باید اول به کار شما برسم. مامان هم در این لحظه بهت میگه کار بد کردی و مامان دردش گرفت. تو هم صورتتو به صورت مامان می چسبونی و نوازشش میکنی و با ناز میگی ایلا. وقتی هم به چیزی که گفتم دست نزن و تو کار خودتو میکنی من بازم بهت میگم کار بد کردی و بهت اخم میکنم و میگم برو. تو هم سرتو پایین می اندازی و آ...
3 مرداد 1392
1